چین نیز مانند چهره های غم انگیز اساطیر یونان، تاریخ طولانی و با سابقه ای در ربودن شکست از آرواره های پیروزی دارد. طبقه حاکم آن، به ویژه، همیشه اشتهای سیری ناپذیری برای خود تازی زدن داشته است. تحریم بیت کوین تنها فصل پایانی این داستان غم انگیز و مخرب است.
چین با برخورداری از منابع طبیعی فراوان، جمعیت انبوه و دسترسی کامل به دریای چین جنوبی و شرقی در امتداد خط ساحلی 9000 مایلی خود، کاملاً به عنوان امپراتوری همه اعصار راه اندازی شد.
و تقریباً 2000 سال بر منطقه تسلط داشت.
مدتها قبل از انگلیسیها و اسپانیاییها، چین ناوگان کاملی از کشتیهای گنج ساخته بود که میتوانستند نقاط دور زمین را بپیمایند – که حتی میتوانستند به دنیای جدید برسند، قرنها قبل از حرکت کلمب.
اگر اوضاع فرق می کرد، آمریکا می توانست به جای پادشاه تابع امپراتور باشد و زبان ماندارین زبان غالب جهان خواهد بود، نه انگلیسی.
اما این اجازه داده نشد.
نخبگان حاکم
که برنامه ریزان مرکزی هم نامیده می شوند – که از حسادت، ترس و کینه علیه طبقه بازرگان نوپا و مرفه خود تحریک شده بودند، دستور دادند همه کشتی ها به آتش کشیده شوند. عمل خودسوزی محض آنطور که پیداست.
این امر باعث سرگردانی مردم چین شد که قادر به کشف دنیای خارج نبودند و آنها را در برابر وحشت جنگ های تریاک که بریتانیای استعمارگر به سواحل آنها آورد، منزوی و آسیب پذیر کرد.
گروه بعدی از برنامه ریزان مرکزی که ویران و ویرانی به بار آوردند، کمونیست های زیر نظر خود برنامه ریز اصلی، رئیس مائو بودند. و باز هم هدف خشم آنها طبقه متوسط رو به رشد بود. این بار کشاورزان مولد روستاهای چین بره های قربانی برای ذبح بودند.
گاردهای سرخ، کادر حامیان متعصب مائو، در سرتاسر چین راهپیمایی کردند و با شور و شوق به پاکسازی موسوم به «پنج دسته سیاه» پرداختند. اینها عبارتند از: کشاورزان ثروتمند، صاحبان املاک، ضدانقلابیون، راست گرایان و بدعت گذاران از هر نوعی.
پس از ریشه کن شدن جامعه، میلیون ها دهقان جمعی شدند و برای تولید محصول به اردوگاه های کار وادار شدند. البته به زودی گرسنگی به دنبال داشت و میلیون ها نفر از بین رفتند. داشتن بدون مجوز فقط یک دانه برنج توجیه کافی برای اعدام کل خانواده ها بود.
این کابوس زنده هرگز به طور کامل هضم نشد
در واقع، با ظهور اینترنت، برنامه ریزان مرکزی دوباره در آن بودند. پارانویا از ترس اینکه قدرت آنها به چالش کشیده شود، یک فایروال دیجیتال ساخته شد. این دیوار دقیقاً مانند دیوار چین قرنها پیش، قرار بود جمعیت خود را اسیر، مطیع و در برابر هرگونه نفوذ بالقوه فاسد خارجی نگه دارد. گفتار ناخواسته سانسور شده و جنایات گذشته قابل بحث نیست.
دیگر چگونه جامعه ای می تواند بر قربانگاه یک دیوانه نسل کش، نابودگر نیاکانش، سجده کند؟ تا به امروز، مائو به عنوان یک خدا پرستش می شود. و بنابراین، محو شدن خاطره این جنایات و حتی 50 تا 100 میلیون کشته 1 برای پایان دادن به چرخه معیوب کافی نبود.
نه، برنامه ریزان مرکزی تازه شروع کرده بودند.
درست است، قصابان چین برای قطع عضو بعدی خود آماده شده بودند.
شاید ویرانگرترین، خودزنی و مازوخیستی ترین تصمیم، سیاست تک فرزندی بود. دستور بیمار این است: به زنان دستور دهید که بچه دار نشوند (البته برای مصلحت عمومی) و چند صد میلیون دیگر جمعیت را از بین ببرند. پیش بینی می شود تا سال 2050 جمعیت چین به نصف کاهش یابد.
در مرحله بعد، برای اضافه کردن تحقیر به آسیب، چاپ پول برای کاهش مصنوعی پول کشور، ارزانتر کردن تولید و به بردگی کشیدن مردم به عنوان کارگران کارخانهها به منظور تقویت فعالیت اقتصادی و جبران کندی جمعیت.
وجه نقد اضافی سپس (مثل همیشه) به اشتباه تخصیص داده می شود و به پروژه های بی معنی املاک سرازیر می شود. اغلب اوقات، خانهها، آپارتمانها و ساختمانها حتی برای زندگی در آنها خریداری نمیشوند. آنها بهعنوان فروشگاههای با ارزش خریداری میشوند – جایی برای جستجوی سرپناهی از عرضه پول به سرعت در حال افزایش. “شهرهای ارواح” چین اینگونه به وجود آمدند. در حال فروپاشی و پوسیدگی بناهای یادبودی برای میلیون ها انسان متولد نشده و سقط شده.
کرونا و چاپ پول
و بنابراین، بین جمعیت در حال فروپاشی، ترکیدن حباب املاک و سیاست قرنطینه صفر کووید (یکی دیگر از عوامل اصلی برنامه ریزان مرکزی)، چین خود را در پرتگاه یک بحران مالی فلج کننده بالقوه می بیند.
چاپخانههای پول باید حتی داغتر کار کنند و آنچه از بهرهوری مردم باقی مانده است را از زیر آنها ربوده و با باد کردن حبابها در سرتاسر اقتصاد، فاجعهای ویرانگر را به بار آورند.
هر اشتباه مهلکی در مسیر پر پیچ و خم و پر پیچ و خم، نتیجه باور نهیلیستی و در نهایت مرگبار به برنامه ریزی مرکزی است.
و این همان جایی است که این مسیر به آن منتهی می شود: ممنوعیت بیت کوین – نتیجه خالص اینترنت رایگان و رد قدرت متمرکز، ابزاری ضروری برای مبارزه با اجبار فیات.
برنامه ریزان مرکزی البته این موضوع را تکذیب می کنند. وقتی در رویداد WEF تابستان امسال حضور یافتیم،
لی کچیانگ در مورد کاهش بالقوه قرنطینهها سر و صدا کرد، اما به شدت علیه تزریق محرک و تورم صریح بود:
ما برای دستیابی به یک هدف رشد بالا به محرک های فوق العاده بزرگ یا چاپ بیش از حد پول متوسل نخواهیم شد. این امر به آینده بیش از حد تأثیر خواهد گذاشت.»
این قول نه تنها پوچ است، بلکه به چهار دلیل زیر در واقع یک دروغ وقیحانه و آشکار است:
1. چاپ پول در سیستم فیات اختیاری نیست
در 20 سال گذشته، عرضه پول چین به طور متوسط 14 درصد در سال افزایش یافته است. یعنی عرضه پول هر 5 سال دو برابر شده است! با نسبت کل بدهی به تولید ناخالص داخلی بیش از 300٪، ترکیب بهره نیاز به چاپ بیشتر و بیشتری دارد. این نحوه عملکرد سیستم فیات مبتنی بر بدهی است.
پول از طریق صدور بدهی وارد اقتصاد می شود. شما حدس زدید، پرداخت سود این بدهی فقط از طریق چاپ بیشتر پول، یعنی ایجاد بدهی امکان پذیر است.
بشویید، بشویید، تکرار کنید. این مار است که دم خود را می خورد.
و از نظر ساختاری، هیچ معکوس یا حتی تعدیل این موضوع وجود ندارد. این سیستم بر روی یک مسیر یک طرفه ساخته شده است که در آن باد یا ویران می شود. نه اینکه برنامه ریزان مرکزی واقعاً به ویرانی فکر می کنند، به جز اینکه…
2.توقف چاپگر باعث انقلاب می شود
این برای یک ساختار قدرت متمرکز که به شدت به اجبار از طریق چاپ پول برای انحراف مردم به اراده خود متکی است، دو برابر می شود. تصادفی نیست که پول کاغذی اولین بار توسط برنامه ریزان مرکزی چین ساخته شد.
بحران نقدینگی اخیر در حال حاضر منجر به فرار بانک ها و حتی تظاهرات شده است که در چین بسیار نادر است. اما نگران نباشید، تانک های نظامی به سرعت واکنش نشان دادند و آماده بودند تا هر نشانه ای از نافرمانی را در طنین میدان تیان آن من از بین ببرند.
حتی بدتر از آن برای برنامه ریزان مرکزی، تعداد بی سابقه ای از خریداران مسکن از پرداخت وام مسکن در بیش از صد شهر خودداری می کنند. این سرایت سال گذشته با اورگراند شروع شد، زمانی که بخش بزرگی از بدهی 300 میلیارد دلاری خود را نپذیرفت. بخش دارایی که 30 درصد از تولید اقتصادی را تشکیل می دهد اکنون در معرض تهدید است.
وقتی اوضاع در این مقیاس بد پیش میرود، ناآرامیهای اجتماعی هرگز عقبتر نیستند. دولت چین این را میداند و به بانکها دستور داده است که توسعهدهندگان املاک را که با مشکل مواجه هستند، یا همان چاپ پول بیشتر، نجات دهند.
3. اقتصاد چین به صادرات وابسته است
چاپ پول معروف است که یک مسابقه به پایین است. هرکسی که ارزش پول را سریعتر کاهش دهد دارای مزیت رقابتی است. به این دلیل که کالاهای داخلی در بازارهای بین المللی نسبتا ارزان تر می شوند. چین از این موضوع بهخوبی استفاده کرده است و به طور مداوم یوان را پایین میآورد تا صادرات خود را افزایش دهد.
اما چرا صرفاً به اقتصاد مبتنی بر مصرفکننده تغییر ندهیم و اجازه ندهیم که یوان تقویت شود؟ همانطور که بحث شد، پیشبینی میشود که سیاست تکفرزندی چین که اخیراً رها شده است، جمعیت را طی سی سال آینده به نصف کاهش دهد. جمعیت کافی برای حفظ این نوع انتقال باقی نخواهد ماند. همچنین، اقتصاد مبتنی بر مصرف به این معنی است که به مردم اجازه میدهیم واقعاً آنچه را که میخواهند انتخاب کنند. چیزی که برنامه ریزان مرکزی نمی توانند شروع به درک کنند.
4. آنها قبلا بیت کوین را ممنوع کرده بودند
و در نهایت، اگر واقعاً چاپ پول روی میز نیست، چرا راه های خروجی آتش را ببندیم؟ چین یکی از تنها کشورهایی است که ممنوعیت کامل بیت کوین از جمله مالکیت را حفظ کرده و برخی از قوی ترین کنترل های ارزی را برای جلوگیری از فرار سرمایه دارد.
به جای بیت کوین، برنامه ریزان مرکزی چین البته رنمینبی دیجیتال را دو برابر می کنند که به آنها کنترل تقریباً نامحدودی بر جمعیت می دهد و حلقه را حتی بیشتر می کند.
آیا به نظر می رسد که چاپ پول در کارت ها نیست؟ (سوال بلاغی).
بنابراین، برنامهریزان مرکزی، مانند همیشه، مشغول قفل کردن دروازهها، بستن دریچهها و بستن تمام راههای ممکن برای فرار هستند.
بیت کوین، به عنوان ابزار نهایی برای تعیین سرنوشت، قابل تحمل نیست.
دقیقاً مانند دیوار بزرگ، دیوار آتش دیجیتال یا آتش زدن کشتیهای گنج، برنامهریزان مرکزی باید قربانیان خود را منزوی کرده و آنها را از هرگونه امیدی برای نجات قطع کنند.
سپس آنها می توانند بدون مزاحمت با آنها راه بیفتند.
طرح (مرکزی) سوزاندن از طریق تورم است. زیرا هنگامی که همه چیز اشتباه می شود، فقط مقداری دیگر چاپ کنید!