سازمانهای خودمختار غیرمتمرکز (DAOs) بهعنوان آیندهی حکمرانی معرفی شدهاند که رویکرد برابریتر را برای تصمیمگیری اعمال میکنند. با این حال، تمرکززدایی از رهبری یک راه حل جادویی نیست که فورا به نتایج بهتری منجر شود. برای اینکه واقعاً بیشترین بهره را از یک سازمان غیرمتمرکز ببرید، باید اقداماتی برای تنظیم رأی وزنی و توکنومیک انجام شود. اگر متعادل نباشند، DAO ها می توانند منفجر شوند – و برخی قبلاً هم چنین شده اند.
حاکمیت غیرمتمرکز
سازمانهای خودمختار غیرمتمرکز مدلی را برای مدیریت یک پروژه یا شرکت ارائه می دهند که حق رای را بین همه اعضا توزیع می کند. معمولاً هیچ مرجع مرکزی وجود ندارد، فقط اراده جمعی وجود دارد. در حالی که این امر در تئوری منصفانه به نظر می رسد، عکس آن می تواند برای برخی از مدل های حکمرانی صادق باشد.
شاید مشکل سازترین ساختارها DAO هایی باشند که بر روی یک سیستم رای گیری مبتنی بر توکن عمل می کنند. علیرغم غیرمتمرکز بودن، حکمرانی به سبک توکن وزنی – که در آن کاربرانی که بیشترین توکن ها را دارند بیشترین سهم را از قدرت رای دارند – می تواند به طور ناخواسته کنترل را به چند شرکت کننده ثروتمند واگذار کند و آن را از بسیاری از افراد دور کند. همانطور که مشخص است، این به طور کامل فلسفه ای را که DAO ها بر اساس آن ساخته شده اند را تضعیف می کند و به نهنگ های ثروتمند اجازه می دهد تا حرف نامتناسبی داشته باشند.
این می تواند آسیب بیشتری نسبت به “تمرکز” به تنهایی وارد کند. سیستمهای رایگیری مبتنی بر توکن میتوانند منجر به تصاحب خصمانه توسط نهنگهای توکن DAO و سایر بازیگران مخرب شود – مانند تصاحب Build Finance DAO. در ماه فوریه، DAO قربانی حملهای شد که داراییهای کافی برای اجرای پیشنهادی را در اختیار داشت که به آنها کنترل کامل پروژه را میداد. به دلیل مدل حاکمیت مبتنی بر توکن، این تصاحب کاملاً با قوانین مطابقت داشت و توسعهدهندگان و جامعه فرصتی جز توقف پروژه و شروع از صفر نداشتند. واضح است که رای دادن بر اساس تخصیص دارایی بهترین راه پیش رو نیست.
غلبه بر مشکلات DAO
نکته این است که رای گیری با وزن دارایی ها ابزار ایده آلی برای سیستم های حکمرانی غیرمتمرکز نیست، به خصوص اگر آنها به دنبال جایگزینی مدل های قدیمی باشند. هدف بلندمدت این است که بتوانیم کسبوکارها، سازمانها و حتی کشورها را با یک سیستم غیرمتمرکز اداره کنیم که به طور معناداری صدای هر فرد را بازتاب میدهد، اما آنچه را که آن عضو ارائه میکند نیز در نظر میگیرد. اشکال مختلف شناسههای شخصیسازیشده و اعمالشده توسط بلاکچین، و همچنین ساختار رأیگیری مبتنی بر شایستهسالاری، ممکن است همان چیزی باشد که برای تعادل معادله لازم است.
مدل جدیدی را تصور کنید، مدلی که در آن اعضای رای دهنده بر اساس شاخص های عملکرد کلیدی خاصی (KPI) ارزیابی می شوند. اینها می توانند شامل معیارهای تعامل و توسعه در DAO باشند و عدم رعایت این KPIها می تواند منجر به کاهش یا حذف کامل قدرت رای آن کاربر شود. اتخاذ این رویکرد همه نهادها را تشویق میکند تا تصمیماتی بگیرند که به نفع جامعه است، نه فقط خودشان.
همچنین میتواند تقریباً برای هر عاملی از پلتفرم، مانند پیشرفتهای فناوری آینده یا نحوه تخصیص بودجه اجتماعی اعمال شود. حتی میتواند ساختارهای سازماندهی اجتماعی جدیدی را برای خیریهها، گروههای محیط زیست و کل دولتها ایجاد کند.
قبلاً، جوامع NFT نشان دادهاند که میتوانند مشوق اقداماتی باشند که به نفع گروه است، مانند مشارکت پیشنیاز برای قرار گرفتن در لیست سفید برای حذف NFT. غیر معمول نیست که پروژه های موفق وب 3 نوعی هدف مشترک را ارائه دهند و سیستم های رهبری موجود آن انگیزه مستقیم برای مشارکت را ارائه نمی دهند. به عنوان مثال دولت های مدرن را در نظر بگیرید که در آن شهروندان به فردی رای می دهند تا در موقعیت قدرت متمرکز قرار گیرد. وب 3 و سازمانهای خودمختار غیرمتمرکز نشان می دهند که چگونه کارها می توانند به روشی متفاوت از طریق منافع متقابل و مشارکت مشوق کار کنند.
این فقط یک چشم انداز است، اما فرض اصلی باقی می ماند. ساختارهای جدید باید برای اطمینان از فساد ناپذیر ماندن سازمان های غیرمتمرکز بررسی شوند. روش های حمله بسیار زیادی وجود دارد که پروژه های مهم را تحت تأثیر قرار می دهد، و اگر قرار است حاکمیت DAO به یک جنبش جهانی تبدیل شود و شاهد اجرای فراتر از رمزنگاری باشیم، باید زودتر به این مسائل رسیدگی شود.